شریف صدراتکنیک

طبقه بندی موضوعی

۲ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «زندگینامه» ثبت شده است

وارن بافت، سرمایه‌گذار آمریکایی، فعال حقوق بشر، رئیس هیئت مدیره و مدیرعامل شرکت برکشایر هاتاوی است. بافت همیشه به‌عنوان یکی از موفق‌ترین سرمایه‌گذاران جهان شناخته می‌شود. 

وارن ادوارد بافت متولد هشتم شهریور ۱۳۰۹ شمسی (۳۰ آگوست ۱۹۳۰) در شهر اوماهای نبراسکا است. او دومین فرزندیک خانواده پنج‌نفره بود. پدرش هاوارد بافت، نماینده‌ی کنگره‌ی ایالات متحده‌ی آمریکا بود. وارن، تحصیلات خود را در مدرسه‌ی ابتدایی رزهیل شروع کرد. در سال ۱۳۲۱ شمسی (۱۹۴۲ میلادی)، پدرش برای نمایندگی کنگره‌ی آمریکا انتخاب شد و خانواده‌اش را به واشنگتن برد. وارن پس از اتمام تحصیلات ابتدایی وارد دبیرستان آلیس دیل جونیور شد و سپس در سال ۱۳۲۶ (۱۹۴۷ میلادی) از دبیرستان وودرو ویلسون فارغ‌التحصیل شد.

وارن بافت

بافت در همان سال‌های دبیرستان فعالیت‌ ابتدایی در بازار سرمایه را شروع کرده بود. او قصد داشت به دانشگاه نرود و مستقیما وارد بازار کار شود که با مخالفت پدرش روبرو شد. علاقه‌ی وارن به سرمایه‌گذاری، از مطالعه‌ی یک کتابشروع شد. کتاب «هزار راه برای کسب درآمد هزار دلاری»، برای او به دریچه‌ای به سوی دنیای سرمایه‌گذاری تبدیل شد.

ولین فعالیت‌های کارآفرینانه و سرمایه‌گذاری بافت در نوع خود جالب است. او از فروش آدامس تا بطری‌های کوکاکولا و مجله‌های هفتگی را به‌عنوان شغل‌ پاره‌وقت امتحان کرده است. علاوه بر این، او درکنار تحصیل در فروشگاه پدربزرگش به فروشندگی می‌پرداخت و تمبر و توپ گلف نیز می‌فروخت. اولین فعالیت جدی او در کسب و کار، خرید یک دستگاه بازی پین‌بال به همراه دوستش در سال ۱۳۲۴ (۱۹۴۵) بود. این دو، دستگاه خود را در یک آرایشگاه محلی نصب کردند و پس از مدتی، سه آرایشگاه دیگر در اوماها نیز به مشتریان این دانش‌آموزان دبیرستانی اضافه شدند. در نهایت، یک سال بعد این کسب و کار به قیمت ۱۲۰۰ دلار به یک بازنشسته‌ی جنگ فروخته شد.

بافت در سال ۱۳۲۶ (۱۹۴۷ میلادی) بر خلاف میل باطنی و به خاطر فشارهای پدر، وارد مدرسه‌ی بازرگانی وارتون در دانشگاه پنسیلوانیا شد. در دو سال تحصیل در این مدرسه، وارن عضو انجمن برادری آلفا سیگما فی، (از انجمن‌های برادری بسیار باسابقه‌ی دانشگاه‌های آمریکا) شده بود. پس از دو سال تحصیل، او به دانشگاه نبراسکا رفت و سرانجام در ۱۹ سالگی مدرک کارشناسی در رشته‌ی مدیریت کسب و کار را از این دانشگاه دریافت کرد.وارن بافت

این دانشجوی خوش‌فکر مدیریت برای ادامه‌ی تحصیل ابتدا مدرسه‌ی کسب و کار هاروارد را انتخاب کرد؛ اما این دانشگاه او را نپذیرفت. پس از این تلاش، وارن جوان متوجه شد که بنجامین گراهام، استاد مشهور اقتصاد در مدرسه‌ی مدیریت دانشگاه کلمبیا تدریس می‌کند. به همین دلیل انتخاب بعدی او برای ادامه‌ی تحصیل این دانشگاه بود. وارن بافت در سال ۱۳۳۰ (۱۹۵۱ میلادی)، مدرک کارشناسی ارشد خود را در رشته‌ی اقتصاد از دانشگاه کلمبیا دریافت کرد. نکته‌ی جالب اینکه بافت یکی از معدود دانشجویانی بود که از بن گراهام، نمره‌ی ممتاز دریافت کرده بود. بافت در مورد دوران تحصیلش در این دانشگاه می‌گوید:

بنای اصلی سرمایه‌گذاری و فعالیت در بورس بر پایه‌ی این حقیقت بنا شده است که به سهام به دید کسب و کار نگاه کنید، از نوسانات بازار به نفع خود استفاده کنید و به دنبال حاشیه‌ی امنی برای خرید و فروش باشید. اینها مبانی دروسی هستند که بنجامین گراهام به ما آموزش داد و قطعا تا صدها سال آینده به‌عنوان مفاهیم طلایی بازار سرمایه قابل اتکا هستند.


پدر وارن و استادش، گراهام، به او اصرار می‌کردند که کار در وال استریت را از ذهنش بیرون کند. وارن که علاقه‌ی زیادی به این سبک کاری داشت، به گراهام پیشنهاد کرد که به‌صورت رایگان برای شرکتش کار کند؛ اما او نپذیرفت. وارن که از این پاسخ سرخورده شده بود، به زادگاهش بازگشت و در مؤسسه‌ی کارگزاری پدرش مشغول به کار شد. در همین دوران، او در کلاس های دیل کارنگی شرکت کرد تا آموزه‌های او در مورد پیشرفت شخصی را بیش از پیش به معلومات خود اضافه کند. پس از مدتی وارن جوان دوره‌‌ی شبانه‌‌ای با نام «اصول سرمایه‌گذاری» در دانشگاه نبراسکا-اوکاها برگزار کرد. سن دانشجویان بافت در این دوره دو برابر سن او بود. علاوه بر موارد گفته‌شده، وارن سرمایه‌گذاری‌های متنوعیدر این دوران انجام داد که موفقیت آنچنانی نداشت.

در سال ۱۳۳۳ (۱۹۵۴ میلادی)، گراهام تغییر عقیده داد و پس از دریافت ایده‌های سرمایه‌گذاری متنوع از بافت، به او پیشنهاد کار داد. وارن نیز به‌سرعت این پیشنهاد را قبول کرد و به نیویورک رفت. حقوق او در سال اول برابر با ۱۲ هزار دلار بود که معادل امروزی آن در حدود ۱۰۹ هزار دلار است. گراهام برای وارن بافت مانند یک مربی بود که پایه و اساس سرمایه‌گذاری را به‌روشنی به او آموزش می‌داد. این استاد اقتصاد دو سال پس از جذب بافت، در ۶۱ سالگی تصمیم گرفت بازنشسته شود و شرکتش را تعطیل کند.با تعطیلی کسب و کار گراهام، وارن بافت با کوله باری از تجربه و پشتیبانی مالی شخصی و همچنین کمک‌های دوستان و آشنایان، شرکت خودش را با نام Buffet Partnership تأسیس کرد. این شرکت سرمایه‌گذاری تا سال ۱۳۳۹ (۱۹۶۰ میلادی) تعداد شرکای خود را به هفت عدد رساند. سیاست خرید سهام در این شرکت، بر پایه‌ی آموزش‌های گراهام و با خرید سهام شرکت‌هایی که قیمتی کمتر از قیمت واقعی داشتند اجرا می‌شد. بافت در اجرای این سیاست موفق بود و علاوه بر آن از سیاست آربیتراژ نیز برای خرید و فروش سهام استفاده می‌کرد. شرکت سرمایه‌گذاری نوپای بافت از ابتدای تأسیس تا سال ۱۳۴۰ (۱۹۶۱ میلادی) توانست سود ۲۵۱ درصدی کسب کند و این رقم تا پنج سال بعدی به ۱۱۵۶ درصد رسید و بافت را در ۳۲ سالگی میلیونر کرد.

رمایه‌گذار مشهور آمریکایی که در سال‌های جوانی با به‌کارگیری آموزه‌های استاد خود توانسته بود به شهرتی نسبی دست پیدا کند، تصمیم گرفت کسب و کار کارگزاری و جذب سرمایه‌ را تعطیل کند و مسیر سرمایه‌گذاری خود را تغییر دهد. او ابتدا سهام عمده‌ی شرکت نساجی برکشایر را خریداری کرد و با تغییر مدیر آن، همکارش کن چیس را به سمت مدیریت منصوب کرد. در سال ۱۳۴۵ (۱۹۶۶ میلادی) وارن بافت تصمیم گرفت دریافت سرمایه و فروش سهام شرکت را به‌طور کامل قطع کند.

افت در خاطرات خود عنوان می‌کند که بدترین تصمیم زندگی‌اش، ورود به بازار نساجی بوده است. او پس از مدتی زمینه‌ی کاری برکشایر را به‌طور کامل تغییر داد و وارد بازارهای مالی بیمه شد. از خریدهای مهم این شرکت در سال‌های پیش رو، سهام شرکت واشنگتن پست بود. خرید بزرگ بعدی، سهام رسانه‌ی ABC بود که در سال ۱۳۵۷ (۱۹۷۹ میلادی) انجام شد. کوکاکولا، هدف بعدی شرکت رو‌به‌رشد برکشایر و مدیر آن، وارن بافت بود. برکشایر هاتاوی در سال ۱۳۶۶ (۱۹۸۸ میلادی)، حدود ۷ درصد از سهام کوکاکولا را به مبلغ ۱.۰۲ میلیارد دلار خریداری کرد. فروش سهام‌هایی که پیش از این خریداری شده بود، بافت را در ۵۶ سالگی وارد باشگاه میلیاردرها کرد.

ورود وارن بافت و شرکت تحت مدیریتش به معاملات آتی بازار بورس، در سال ۱۳۸۰ (۲۰۰۲ میلادی) و با تزریق سرمایه‌ی ۱۱ میلیارد دلاری آغاز شد. سود کسب‌شده از این معاملات تا چهار سال بعدی نزدیک به دو میلیارد دلار گزارش شد. در همین زمان بود که بافت اعلام کرد قصد دارد ۸۵ درصد از سهام خود در برکشایر را به مؤسسات خیریه کمک کند. در صدر این مؤسسات، بنیاد بیل و ملیندا گیتس قرار داشت.

وارن بافت در سال ۱۳۸۵ (۲۰۰۷ میلادی) اعلام کرد که قصد دارد جایگزینی جوان برای خود برگزیند تا کسب و کار سرمایه‌گذاری‌اش را مدیریت کند. او برای این تصمیم، لو سیمپسون را انتخاب کرد. البته سیمپسون آنچنان جوان نیست و تنها ۶ سال جوان‌تر از بافت است.

ورود وارن بافت و شرکت تحت مدیریتش به معاملات آتی بازار بورس، در سال ۱۳۸۰ (۲۰۰۲ میلادی) و با تزریق سرمایه‌ی ۱۱ میلیارد دلاری آغاز شد. سود کسب‌شده از این معاملات تا چهار سال بعدی نزدیک به دو میلیارد دلار گزارش شد. در همین زمان بود که بافت اعلام کرد قصد دارد ۸۵ درصد از سهام خود در برکشایر را به مؤسسات خیریه کمک کند. در صدر این مؤسسات، بنیاد بیل و ملیندا گیتس قرار داشت.

وارن بافت در سال ۱۳۸۵ (۲۰۰۷ میلادی) اعلام کرد که قصد دارد جایگزینی جوان برای خود برگزیند تا کسب و کار سرمایه‌گذاری‌اش را مدیریت کند. او برای این تصمیم، لو سیمپسون را انتخاب کرد. البته سیمپسون آنچنان جوان نیست و تنها ۶ سال جوان‌تر از بافت است.

وارن بافت

وارن بافت در سال ۱۳۸۹ (۲۰۱۱ میلادی) اعلام کرد که قصد دارد سهام شرکت کامپیوتری مشهور آی‌بی‌ام را خریداری کند. در نوامیر این سال بود که اعلام شد بافت در طول هشت ماه حدود ۶۴ میلیون سهم از این شرکت را با ارزش حدودی ۱۱ میلیارد دلار خریداری کرده است. این خرید، سهام او را در این شرکت باسابقه به ۵.۵ درصد رساند.

نکته‌ی جالب در این خرید سهام این بود که بافت پیش از این اعلام کرده بود قصد ندارد وارد دنیای فناوری شود. او اعلام کرده بود که چون سوادی در این زمینه ندارد، به این صنعت وارد نخواهد شد. به همین دلیل خرید این مقدار از سهام یکی از پیشگامان دنیای کامپیوتر، اکثر کارشناسان و فعالان دنیای سرمایه را به تعجب واداشت.

کارشناسان بر این باورند که بحران مالی تا سال ۱۳۹۱ (۲۰۱۳ میلادی) ادامه داشت. نکته‌ی مهم این است که بافت پس از این دوران سیاه توانست شرکتش را به استانداردهای پیش از این بحران برساند؛ در سه‌ماهه‌ی دوم سال ۲۰۱۴، درآمد خالص شرکت او به ۶.۴ میلیارد دلار رسید و در این زمینه رکوردشکنی کرد.

ارن بافت هنوز در خانه‌ای زندگی می‌کند که در دهه‌ی ۱۹۶۰ میلادی در اوماها خریداری کرد. این سرمایه‌گذار مشهور به صرفه‌جویی مشهور است؛ اما در سال ۱۹۸۹ میلادی یک جت شخصی را به مبلغ ۶.۷ میلیون دلار خریداری کرد. این اقدام او برخلاف عقاید انتقادی‌اش مبنی بر خرج‌های بیهوده بود.

یکی از شایعات در مورد این میلیاردر آمریکایی، این است که او تلفن همراه ندارد و از کامپیوتر هم استفاده نمی‌کند. او یک اتومبیل کادیلاک DTS دارد. گفته می‌شود وارن بافت در عمرش تنها یک ایمیل ارسال کرده است. او عادت به خواندن روزنامه دارد و روز خود را با خواندن روزنامه‌ی اوماها ورلد هرالد شروع می‌کند که از سال ۲۰۱۱ در مالکیت شرکت خودش قرار دارد.

وارن بافت در سال ۲۰۱۲ به سرطان مرحله‌ی یک پروستات مبتلا شد و با گذراندن دوره‌ی ۴۴ روزه شیمی‌درمانی آن را درمان کرد. میلیاردر آمریکایی در حال حاضر ثروتی در حدود ۸۷.۵ میلیارد دلار دارد.

نقل قول‌های مشهور از وارن بافت

  • هیچ‌گاه نمی‌توان با یک انسان بد، معامله‌ی خوب انجام داد.
  • سعی کنید با افرادی برتر از خود معاشرت کنید. معاشرت با آن‌ها باعث می‌شود در مسیری بهتر پیشرفت کنید.
  • مهم نیست چقدر مهارت یا دارایی دارید، برخی کارها نیاز به زمان دارند.
  • ساختن اعتبار سال‌های طول می‌کشد و خراب کردن آن چند دقیقه زمان می‌خواهد.
  • برای رسیدن به نتایج خارق‌العاده، الزامی به انجام کارهای خارق‌العاده نیست.
  • سعی کنید بر خلاف جریان حرکت کنید. وقتی همه از ریسک می‌ترسند، ریسک کنید.
  • من موفقیت را با افرادی که دوستم دارند اندازه‌گیری می‌کنم.
  • من همیشه می‌دانستم که ثروتمند خواهم شد.
  • اگر در میان جمعیت یک درصدی خوش‌شانس جهان هستید، وظیفه دارید که به فکر ۹۹ درصد دیگر هم باشید.
  • ali sharif

آثار کافکا,زندگینامه بزرگان,زندگینامه فرانتس کافکا

فرانتس کافکا یکی از بزرگ ترین نویسندگان آلمانی زبان در قرن بیستم بود. آثار کافکا در زمرهٔ تأثیرگذارترین آثار در ادبیات غرب به شمار می آیند.

فرانتس کافکا در یک خانوادهٔ آلمانی زبان یهودی در پراگ متولد شد. در آن زمان پراگ مرکز بوهم بود، سرزمینی پادشاهی متعلق به امپراتوری اتریش – مجارستان. او بزرگ ترین فرزند خانواده بود و 2 برادر کوچک تر داشت که قبل از شش سالگی فرانتس مردند و 3 خواهر که در جریان جنگ جهانی دوم در اردوگاه های مرگ نازی ها جان باختند.

پدر فرانتس کافکا بازرگان یهودی و مادرش زنی متعصب بود. رفتار مستبدانه و جاه طلبانهٔ پدرش چنان محیط رعب انگیزی در خانواده به وجود آورده بود که از کودکی سایه ای از وحشت بر روح فرانتس انداخت و در سراسر زندگی هرگز از او دور نشد و شاید همین نفرت از زندگی در کنار پدری سنگدل موجب شد که فرانتس ابتدا به مذهب پناه برد.

فرانتس کافکا زبان آلمانی را به عنوان زبان نخست آموخت، ولی زبان چکی را هم کم و بیش بی نقص صحبت میکرد. همچنین با زبان و فرهنگ فرانسه نیز آشنایی داشت و یکی از رمان نویسان محبوبش گوستاو فلوبر بود. آموزش یهودی او، به جشن تکلیف در 13 سالگی و 4 بار در سال به کنیسه رفتن با پدرش محدود بود.

فرانتس کافکا در سال ۱۹۰۱ دیپلم گرفت، و سپس در دانشگاه جارلز پراگ شروع به تحصیل رشتهٔ شیمی کرد، ولی پس از دو هفته رشتهٔ خود را به حقوق تغییر داد. این رشته آیندهٔ روشن تری پیش پای او می گذاشت که سبب رضایت پدرش می شد و دورهٔ تحصیل آن طولانی تر بود که به کافکا فرصت شرکت در کلاس های ادبیات آلمانی و هنر را می داد. کافکا در پایان سال نخست تحصیلش در دانشگاه با ماکس برود آشنا شد که به همراه فلیکس ولش روزنامه نگار—که او هم در رشتهٔ حقوق تحصیل می کرد—تا پایان عمر از نزدیک ترین دوستان او باقی ماندند. کافکا در تاریخ ۱۸ ژوئن ۱۹۰۶ با مدرک دکترای حقوق فارغ التحصیل شد و یک سال در دادگاه های شهری و جنایی به عنوان کارمند دفتری خدمت وظیفهٔ فاقد حقوق خود را انجام داد.

عکس نوشته های فرانتس کافکا,عکس های فرانتس کافکا,فرانتس کافکا

فرانتس کافکا در ۱ نوامبر ۱۹۰۷ به استخدام یک شرکت بیمهٔ ایتالیایی به نام Assicurazioni Generali درآمد و حدود 1 سال به کار در آنجا ادامه داد. از نامه های او در این مدت برمی آید که از برنامهٔ ساعات کاری، 8 شب تا 6 صبح ناراضی بوده. چون نوشتن را برایش سخت می کرده است.

فرانتس کافکا در ۱۵ ژوئیهٔ ۱۹۰۸ استعفاء داد و 2 هفته بعد کار مناسب تری در مؤسسهٔ بیمهٔ حوادث کارگری پادشاهی بوهم پیدا کرد. او اغلب از شغلش به عنوان “کاری برای نان در آوردن” و پرداخت مخارجش یاد کرده است. با این وجود، او هیچ گاه کارش را سرسری نگرفت و ترفیع های پی درپی نشان از پرکاری او دارد. در همین دوره او “کلاه ایمنی” را اختراع کرد، و به دلیل کاهش تلفات جانی کارگران در صنایع آهن بوهم و رساندن آن به ۲۵ نفر در هر هزار نفر، یک مدال افتخار دریافت نمود. همچنین وظیفهٔ تهیهٔ گزارش سالیانه نیز به فرانتس کافکا واگذار شد و گفته می شود چنان از نتیجهٔ کارش راضی بود که نسخه هایی از گزارش را برای خانواده و اقوامش فرستاد، هم زمان کافکا به همراه دوستان نزدیکش ماکس برود و فلیکس ولش که 3 نفری دایرهٔ صمیمی پراگ را تشکیل می دادند فعالیت های ادبی خود را نیز ادامه می داد.

فرانتس کافکا از ۱۹۱۰ به نوشتن یادداشت های خصوصی که اثری هم در شناخت شخصیت و زندگی او به شمار آمد پرداخت و تا پایان زندگی آن را ادامه داد که ترس از بیماری، تنهایی، شوق فراوان به ازدواج و در عین حال هراس از آن، کینهٔ به پدر و مادر و احساس های گوناگون خویش را در آن منعکس ساخته.

در سال ۱۹۱۱ کارل هرمان همسر خواهرش اِلی، به فرانتس کافکا پیشنهاد همکاری برای راه اندازی کارخانهٔ پنبهٔ نسوز پراگ، هرمان و شرکا را داد. فرانتس کافکا در ابتدا تمایل نشان داد و بیشتر وقت آزاد خود را صرف این کار کرد. در این دوره با وجود مخالفت های دوستان نزدیکش از جمله ماکس برود —که در همهٔ کارهای دیگر از او پشتیبانی میکرد، به فعالیت های نمایشی تئأتر ییدیش هم علاقه مند شد و در این زمینه نیز کارهایی انجام داد.

فرانتس کافکا در سال ۱۹۱۲ در خانهٔ دوستش ماکس برود، با فلیسه بوئر (Felice Bauer) که در برلین نمایندهٔ یک شرکت ساخت دیکتافون بود آشنا شد. در 5 سال پس از این آنها نامه های بسیاری برای هم نوشتند. فرانتس کافکا اغلب خنده رو و اجتماعی بود اما در زندگی شخصی و روابطش زیاد موفق نبود، به طوری که پس از 2 بار نامزدی با فلیسه، در سال ۱۹۱۷ رابطه آن ها به پایان رسید. رابطه بعدی فرانتس کافکا با دختری به نام دورا دایامنت (Dora Diamant) بود. فرانتس کافکا و دورا ریشه های یهودی داشتند و طرفدار سوسیالیسم بودند بنابراین خیلی زود تصمیم گرفتند که رابطه نزدیکتری با هم ایجاد کنند و در برلین با یکدیگر هم خانه شدند.

فرانتس کافکا در سال ۱۹۱۷ دچار بیماری سل شد و ناچار شد چندین بار در دورهٔ نقاهت به استراحت بپردازد. در طی این دوره ها خانواده به خصوص خواهرش اُتا مخارج او را می پرداختند. در این دوره، با وجود ترس فرانتس از این که چه از لحاظ بدنی و چه از لحاظ روحی برای مردم نفرت انگیز باشد، اکثراً از ظاهر پسرانه، منظم و جدی، رفتار خونسرد و خشک و هوش نمایان او خوششان می آمد.

فرانتس در اوائل دههٔ بیست روابط نزدیکی با میلنا ینسکا نویسنده و روزنامه نگار هموطنش پیدا کرد. در سال ۱۹۲۳ برای فاصله گرفتن از خانواده و تمرکز بیشتر برنوشتن، مدت کوتاهی به برلین نقل مکان کرد. آنجا با دوریا دیامانت یک معلم بیست و پنج سالهٔ کودکستان و فرزند یک خانوادهٔ یهودی سنتی که آن قدر مستقل بود که گذشته اش در گتو را به فراموشی بسپارد، زندگی کرد. دوریا معشوقهٔ فرانتس شد و توجه و علاقهٔ او را به تلمود جلب کرد.

عموماً اعتقاد بر این است که فرانتس کافکا در سراسر زندگیش از افسردگی حاد و اضطراب رنج می برده است. او همچنین دچار میگرن، بی خوابی، یبوست، جوش صورت و مشکلات دیگری بود که عموماً عوارض استرس و نگرانی روحی هستند. کافکا سعی میکرد همهٔ اینها را با رژیم غذایی طبیعی، از قبیل گیاه خواری و خوردن مقادیر زیادی شیر پاستوریزه نشده برطرف کند. به هر حال بیماری سل کافکا شدت گرفت و او به پراگ بازگشت، سپس برای درمان به استراحتگاهی در وین رفت، و در 3 ژوئن ۱۹۲۴ در همان جا درگذشت. وضعیت گلوی کافکا طوری شد که غذا خوردن آن قدر برایش دردناک بود نمی توانست چیزی بخورد، و چون در آن زمان تغذیه وریدی هنوز رواج پیدا نکرده بود راهی برای تغذیه نداشت، و بنابر این بر اثر گرسنگی جان خود را از دست داد. بدن او را به پراگ برگرداندند و در تاریخ ۱۱ ژوئن ۱۹۲۴ در گورستان نوین یهودی ها در ژیژکوف پراگ به خاک سپردند.

 

لازم نیست گوش کنید، فقط منتظر شوید . حتی لازم

نیست منتظر شوید ، فقط بیاموزید آرام و ساکن و تنها

باشید. جهان آزادانه خود را به شما پیشکش خواهد کرد تا

نقاب از چهرهاش بردارید انتخاب دیگری ندارد؛ مسرور

به پای شما در خواهد غلطید.

 فرانتس کافکا


  • ali sharif